loading...
ܓ گزیده ای از برترین هاܓ
برای حمایت ازما لطفا در انجمن سایت عضو شوید

  از این پس دستیابی به صفحات سایت از طریق آدرس جدید

www.gozide.ir


***************************


مهدیه زرعی بازدید : 545 پنجشنبه 15 اسفند 1392 نظرات (6)

سلام دوستان. از غیبتم عذرخواهم...

چند روزه بیشتر به غربت ائمه (ع) پی بردم و اینکه چقدر ما کم کاریم و به وظایفمون عمل نمیکنیم... با این وضعیت نمی دونم چطور در قیامت قراره سرمون رو بالا بگیریم...؟

تبلیغات ما ضعیفه.من بیش از این صحبت نمیکنم.می خوام قضاوت رو بذارم با خودتون.یک تازه مسلمان این مذهب رو  انتخاب می کنه؟

جتسجو در گوگل :عاشورای شیعی:

https://www.google.com/search?hl=en&site=imghp&tbm=isch&source=hp&biw=&bih=&q=shia&btnG=Search+by+image#hl=en&q=shia+ashura&tbm=isch

از این به بعد انشاءالله در این سایت سخنان امیرالمومنین علی علیه السلام رو به زبان انگلیسی شاهد خواهیم بود.امیدوارم هرکدوم از ما بشه زینت حضرت...

324.

 

وقال عليه السلام : اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللهِ فِي الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ.

324. Amir al-mu\'minin, peace be upon him, said: Beware of disobeying Allah in solitude, because the witness (of that situation) is also the judge.

مهدیه زرعی بازدید : 639 پنجشنبه 02 آبان 1392 نظرات (5)

بی‌رحمی است این که نخواهی ببینمت
 

می‌دانم این که چشم به راهی ببینمت
 

گیسوی خویش را یله کن بافه بافه کن
 

تا صاف‌تر میان سیاهی ببینمت

در شام من ستاره‌ی دنباله‌دار باش
 

چرخی بزن که نامتناهی ببینمت

در چاه سینه‌  ای دل غافل چه می‌کنی

بیرون بیا کبوتر چاهی ببینمت
 

در غرفه‌های نقش جهان چون صدا بپیچ
 

تا در شکوه و شوکت شاهی ببینمت
 

چندی است خو گرفته دلم با ندیدنت
 

عمری نمانده است ...الهی ببینمت
 

( سعید بیابانکی)

مهدیه زرعی بازدید : 1161 دوشنبه 18 شهریور 1392 نظرات (3)

 

یک قناسه‌چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود با سلاح دوربین‌دار مخصوصش اشک عراقی‌ها را در‌آورده بود.

بار اول بلند شد و به عربی فریاد زد: (ماجد کیه؟) یکی از عراقی‌ها سرش رو بالا آورد و گفت: (من) /ترق/ ماجد قبض جناب عزرائیل را امضا کرد.

دفعه بعد قناسه‌چی فریاد زد : (یاسرکجایی؟) یاسر هم به دست‌بوسی جناب مالک شتافت.چند بار این کار را کرد تا به رگ غیرت یکی از عراقی‌ها به اسم جاسم برخورد. فکری کرد و با خوشحالی بشکنی زد و پرید رو خاکریز : (حسین کیه؟) و نشانه رفت؛ اما خبری نشد.

با دلخوری از خاکریز اومد پایین. یکهو صدایی از سوی قناسه‌چی ایرانی بلند شد : (کی باحسین کار داشت؟) جاسم باخوشحالی رفت بالای خاکریز و گفت : (من!) /ترق/ و جاسم هم با یک خال هندی بین دو ابرو خود را در آن دنیا دید.


مهدیه زرعی بازدید : 670 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (4)

ندبه خوانيم تو را هر سحر آدينه

تو كدام آينه اي ؟ صل علي آيينه

تو كدام آينه اي ، اي شرف الشمس غريب

كه زد از دوري ديدار تو چشمم پينه

از همه آينه ها زلف رها كرده تري

مي زنند آينه ها سنگ تو را بر سينه

لوح محفوظ خدا! آينگي كن يك صبح

كه جهان پر شده از آتش و كفر و كينه 

در همه آينه ها نام تو را كاشته ايم

ندبه خوانيم تو را هر سحر آدينه

 

علیرضا قزوه

فروشگاه خرید اینترنتی

 

پ ن.: اعیاد شعبانیه بر همه شما مسلمین مبارک باد. التماس دعا

 

مهدیه زرعی بازدید : 809 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (2)

سمت چشمان تو یک پنجره باشد کافیست
چشم من خیره به آن منظره باشد کافیست
تو به من خیره شوی، من به تبسم هایت
خنده بر روی لبت یکسره باشد کافیست
فاصله دفتر تقدیر مرا پُر کردست
سهم من چند ورق خاطره باشد کافیست
گریه خوبست ولی فکر غرورم هستی؟
بغض دل پشت همین حنجره باشد کافیست
گفتی از فاصله ها خسته شدی درد بس است
خواستی بسته شود پنجره؟
باشد....کافیست

حمیدرضا دولتی(معراج)

فروشگاه خرید اینترنتی

مهدیه زرعی بازدید : 809 یکشنبه 26 خرداد 1392 نظرات (1)



دستم اگر به دامن آن مهـــــــربان رسد
مرغ دعا به منزل هفت آســـــمان رسد
یاری که پی اش همه ی عمــر بوده ام
بر خانه ی دو دیده چنان میهمان رسـد
پیدا نبـــــــوده تا همگان عاشقش شوند
از مرد وزن گرفته به پیروجوان رسد
فـــــــرشی ز دیده زیر قدمهاش گسترم
تا شرح مقدمش به تمام جـــــهان رسد
چشمم جمال روشـــــــــن آن دلربا اگر
یکـــــــــدم ببیند آتش دل تا زبان رسد
چشمم در انتظار نگاهش سفیـــــــد شد
ترسم ندیده روی بهارش، خــزان رسد
ای آشنای درد جـــــــــــــوامع، بیا بیا
تیغ ستم نمانده که تا استخـــــوان رسد

 


مصطفی معارف کرج 16/2/92

مهدیه زرعی بازدید : 1446 پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 نظرات (8)

 


 

عکس های خفن

 


مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.
استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست.
مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: "عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت.

مهدیه زرعی بازدید : 1426 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (6)

 

من هفتصد بار اشتباه نکردم. من یک بار اشتباه نکردم من زمانی موفق شدم که هفتصد راهی را که موفقیت آمیز نبود

 

اصلاح کردم. هر گاه راهی را که عمل نمی کرد حذف کردم راهی را پیدا کردم که کار می کرد.

 

«توماس ادیسون»



مهدیه زرعی بازدید : 670 سه شنبه 08 اسفند 1391 نظرات (6)

 

 

عكس

غمت را با دلم تقسيم مي كردم اگر بودي

 

به جز روي تو را تحريم مي كردم اگر بودي

 

دلم را مي شناسي چون فقط سرمايه ام اين است

 

دو دستي به شما تقديم مي كردم اگر بودي

 

به دنيا آمدم وقتي كه ديدم روي و لبخندت

 

من آنرا مبداء تقويم مي كردم اگر بودي

 

اگر يك بار ديگر باز گردي من همان كاري

 

كه مي دانند و مي دانيم مي كردم اگر بودي

 

شباهت با خودت داري نه با اين ماه ِ هر جايي

 

خودم را با خودت تنظيم مي كردم اگر بودي

***

تو در قلبم بزرگي ....آن چنان كه روزها هر صبح

 

سلام اصلا....فقط تعظيم مي كردم اگر بودي

 

 

 

 

جناب آقای اصغری/مشهد

 

مهدیه زرعی بازدید : 817 چهارشنبه 18 بهمن 1391 نظرات (4)
افسران - بابای گلم .....

انشام دوباره بیست بابای گلم !

موضوع: -کسی که نیست- بابای گلم

دیشب زن همسایه به من گفت ((یتیم))

معنای یتیم چیست بابای گلم !

 

اشك و تب و سوز بوی بابا دارد

این‌جا شب و روز بوی بابا دارد

شاید كه نرفته است مادر ! به خدا –

این چفیه هنوز بوی بابا دارد...

 

یك دختر و آرزوی لبخند كه نیست

یك مرد – پر از كوه دماوند – كه نیست

یك مادر گریان كه به دختر می گفت :

بابای تو زنده است هر چند كه نیست...

منبع: افسران جوان جنگ نرم

مهدیه زرعی بازدید : 780 چهارشنبه 27 دی 1391 نظرات (7)

• بی خردی اسارت بدنبال دارد و خرد موجب آزادی و رهایی است.

• اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.

• آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک میریزد، زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.

مردم به همان اندازه خوشبخت اند که خودشان تصمیم میگیرند.

خوشبختی به سراغ کسی میرود که فرصت اندیشیدن در مورد بدبختی را نداشته باشد.

دریا باش که اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی!

مهدیه زرعی بازدید : 789 یکشنبه 17 دی 1391 نظرات (2)

فرار کردن از مشکلات فقط فاصله رسیدن به راه حل را افزایش می دهد. آسانترین راه برای گریختن از مشکلات حل کردن آنها است.

انسان نمی تواند اقیانوسهای جدید را کشف کند مگر اینکه شجاعت از دست دادن دیدن ساحل را داشته باشد.

• یک فرد موفق کسی است که بتواند از آجرهایی که دیگران به طرفش پرتاب کرده اند، ساختمانی محکم بنا کند.

• وقتی کسی را می بخشید، شخصی که بیشترین منفعت را می برد، خود شما هستید.


مهدیه زرعی بازدید : 707 چهارشنبه 29 آذر 1391 نظرات (2)

شعر شب یلدا

 


در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام

در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام

کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست

کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام

مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام

در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام

در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق

فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام

فــــــــال تا آمد مرا گفتی که دیگر،مرده دل

وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام

خوب می دانم قماری بیش این دنیا نـبود

من ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده ام

سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز

از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام./

 

 

مهدیه زرعی بازدید : 875 چهارشنبه 29 آذر 1391 نظرات (0)

هدیه دادی دیده ی نویی به من

یک نگاه تازه ای بر قاب من

این دلم وابسته شد به این سخن

دم گرفت آرامشی از این سخن

دختر شبهای سرد ماه دی

خو گرفت با شعر تو در ماه دی

حرف دل را از دلت تو پس زدی

غم به روی غم،غمی را پس زدی

من به دنیای تو مجذوبم هنوز

به دیار قلب تو،حس دارم هنوز

توشدی سهراب شعر این زمان

یک جهانی در جهان در این زمان

 

 

 

 

مهدیه زرعی بازدید : 789 سه شنبه 28 آذر 1391 نظرات (2)

 

       

 

 


        

 

 

 

 

 بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق

وسکوت تو جواب همه مسئله هاست

مهدیه زرعی بازدید : 636 پنجشنبه 23 آذر 1391 نظرات (0)

 

دنیا به اتش افروخته می ماند.

اگر زیاده طلب کنی، سوخته شوی و اگر به قدر حاجت برگیری، با فروغ آن راه را از چاه بازشناسی...

(سقراط)


مهدیه زرعی بازدید : 723 یکشنبه 19 آذر 1391 نظرات (0)


بچه‌ها درناهارخورى مدرسه به صف ایستاده بودند.  سر میز یك سبد سیب بود كه روى آن نوشته بود: فقط یكى بردارید. خدا ناظر شماست در انتهاى میز یك سبد شیرینى و شكلات بود.  یكى از بچه‌ها رویش نوشت: هر چند تا مى‌خواهید بردارید!  خدا مواظب سیب‌هاست

مهدیه زرعی بازدید : 762 یکشنبه 19 آذر 1391 نظرات (0)

 

به ميليونها انساني كه در جنوب آفريقا هستند و به كساني كه آنها را ديده ام و مي شناسم، پيشنهاد مي كنم كه ارزش دوستي خود را بدانند و بيشتر عشق بورزند.((نلسون ماندلا)) 

 

بهترين لذت آدمي اين است كه بداند نسلي از او بر جا مانده، ولي حسي برتر از هر لذت موجود اين است كه بداند مسئوليت خانواده اي بر دوش او است و هر فردي مي تواند از اين لذت برخوردار شود.((نلسون ماندلا)) 

 

خشم و رنجش همچون نوشيدن زهر و سپس، اميد به نابودي دشمنان است.((نلسون ماندلا)) 

 

مهدیه زرعی بازدید : 1168 یکشنبه 19 آذر 1391 نظرات (0)
 
 
شعر چین چین سعید بیابانکی+ فیلم

 
 
 
 
 
سعید بیابانکی
 

همزمان با ولادت امام همام امام علی (ع) در روز یکشنبه 6 تیرماه استاد سعید بیابانکی شاعر و منتقد ادبی، در" باشگاه کاربران تبیان"  به بررسی"وبلاگ نویسی، شعر و رسانه های مدرن " پرداخت. این نشست تخصصی به دعوت باشگاه کاربران تبیان و با حضور کاربران فعال موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان به صورت حضوری با پاسخگویی به سوالات کاربران شبکه اجتماعی تبیان برگزار شد. در این نشست آقای بیابانکی شعر چین چین را اولین بار در تبیان برای کاربران تبیان خواند که  درادامه فیلم این نشست در اختیار شما کاربران محترم قرار خواهد گرفت.

 

مهدیه زرعی بازدید : 670 یکشنبه 19 آذر 1391 نظرات (0)

نه!

کاری به کار عشق ندارم!

من هیچ چیز و هیچ کسی را

دیگر

در این زمانه دوست ندارم

انگار

این روزگار چشم ندارد من و تو را

یک روز

خوشحال و بی ملال ببیند...

بقیه در ادامه

مهدیه زرعی بازدید : 628 یکشنبه 12 آذر 1391 نظرات (2)

 


قـدرت بـخشش


در روزگاران قدیم بانوى خردمندى كه به تنهایی و پیاده سفر می كرد در عبور از كوهستان سنگ گرانقیمتی را پیدا كرد.
روز بعد به مسافرى رسید كه گرسنه بود. آن بانوى خردمند كیف خود را باز كرد و مقداری غذا به او داد ولی آن مسافر سنگ گرانقیمتى را در كیف بانوى خردمند دید و از او خواست تا آن را به او بدهد و بانوى خردمند بدون درنگ سنگ باارزش را به او داد.
مرد مسافر به سرعت از آنجا دور شد و از شانس خوب خود بسیار شادمان گشت.
او می دانست آن سنگ آنقدر ارزش دارد كه می تواند تا آخر عمر با خیال راحت زندگی بی دردسر و پرنعمتی را داشته باشد.
چند روزی گذشت ولی طمع مرد او را راحت نمی گذاشت و مرتب با خود می گفت اگر او چنین سنگ باارزشی را به این سادگی به من داد پس اگر از او می خواستم بیش از این به من می داد.
بنابراین مرد بازگشت و با سختی فراوان آن بانو را پیدا كرد و سنگ گرانقیمت را به او بازگرداند و به او گفت: من خیلی فكر كردم و می دانم كه این سنگ چقدر ارزش دارد اما من او را به تو باز می گردانم به این امید كه چیزی به من بدهی كه از این سنگ باارزشتر باشد.
بانوى خردمند گفت: از من چه می خواهی؟ مرد گفت: همان چیزی كه باعث شد به این راحتی از این همه ثروت چشم پوشی كنی!
زن پاسخ داد: قناعت. به همین دلیل است كه می گویند افراد، ثروتمند و یا فقیرند به خاطر آنچه هستند نه آنچه دارند.
ما با آنچه بدست می آوریم زندگی می كنیم و با آنچه می بخشیم یك زندگی می سازیم.




مهدیه زرعی بازدید : 1128 یکشنبه 12 آذر 1391 نظرات (0)

 گفتگو با دكتر يوسف مجيد زاده باستان شناس مشهور ايران در خصوص جيرفت تمدني كهن با قدمت5000 ساله


پيدا شدن تمدن 5000 ساله و ثروت هاي با ارزش باستاني آن در حوزة هليل رود ، جنوب شرقي ايران -200 كيلومتري تنگه هرمز-، بسياري از فرضيه ها و دانسته هاي باستان شناسان و دانشمندان جهان را كمرنگ كرد و آنها را واداشت تمام برداشت هايشان را از شروع تمدن هاي قديمي بازنگري كنند.

مهدیه زرعی بازدید : 1461 یکشنبه 12 آذر 1391 نظرات (1)

خط هندسی

تا سال گذشته، در مجموع شانزده کتیبه به خط هندسی در ایران بدست آمده و شناخته شده است که سیزده تای آن از شهر اصلی فرمانروایی عیلامیان یعنی شوش در خوزستان بدست آمده و همگی در موزه لوور پاریس نگهداری می‌شوند. چهاردهمین کتیبه، نبشته‌ای است بر روی جام سیمین معروف به جام مرودشت که در نزدیکی تخت‌جمشید پیدا شده و در تالار گنجینه موزه ایران باستان در تهران نگهداری می‌شود.

اما در یکسال گذشته به مجموعه آثار خط هندسی افزوده شده است. دکتر یوسف مجیدزاده در کاوش‌های تپه‌های باستانی «کنار صندل» جیرفت، موفق به کشف چند نمونه دیگر از کتیبه‌هایی به این خط شد و با توجه به محل پیدایی آنان، افزودن پسوند «عیلامی» به نام خط را غیرضروری دانست و حتی در مصاحبه‌ای، اصطلاح «خط ایرانی مقدم» را پیشنهاد کرد. از آنجا که نخستین نمونه‌های خط هندسی و نیز خط معروف به «عیلامی مقدم نوشتاری» (Elamite Linear) در تپه‌های باستانی شهر شوش بدست آمده‌اند، پسوند «عیلامی» در باره آنان بکار رفته است. اما با توجه به پیدایی نمونه‌های دیگری از خط معروف به «عیلامی مقدم» در تپه یحیی کرمان، تپه سیلک کاشان، تپه حصار دامغان، شهر سوخته سیستان و کنار صندل جیرفت، به نظر می‌آید که پیشنهاد آقای مجیدزاده شایسته پیگیری و توجه جدی باشد.

کتیبه جیرفت

کتیبه نویافته جیرفت، از دکتر یوسف مجید زاده

پژوهش و کشف رمز خط هندسی، بیش از همه مرهون کوشش‌های فردیناند بُـورک Ferdinand Bork  کارل فرانک Carl Frank  و والتر هینتس است. هینتس در کتاب پیش‌گفته و در نخستین بخش آن با نام «جام سیمین نویافته از دوره ایلام کهن» به پژوهشی ناب و گسترده در زمینه خط جام مرودشت و دیگر کتیبه‌های بدست آمده به خط هندسی می‌پردازد و برای نخستین بار آوانوشت و ترجمه برخی از آنها را بدست می‌دهد. هینتس در این نوشتار موفق شده ۵۶ حرف در قالب ۶۱ علامت از خط هندسی را کشف رمز نماید و از آن میان، معنای ۲۱ حرف را تقریبی و نیازمند پژوهش‌های بیشتر بداند.

مهدیه زرعی بازدید : 827 یکشنبه 12 آذر 1391 نظرات (1)

تمدن جیرفت (ارت) کهن ترین تمدن بشری کشف شد!! 
تمدن ارت با ثروتهای فراوان و جایگاه اقتصادی و فرهنگی که در هزاره دوم قبل از میلاد تاثیرگذارترین تمدن بر مردمان بین النهرین به شمار می رفت امروز به صحنه ای برای جدال باران و باد با تمدنی اسرار آمیز تبدیل شده است. 


اوایل هزاره دوم قبل از میلاد سرزمینی رویایی و پیشرفته در دنیای باستان، سرزمینی مملو از فرهنگ، هنر، تمدن و قدرت، سرزمین "ارت".

مهدیه زرعی بازدید : 758 شنبه 11 آذر 1391 نظرات (0)

 

خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر بزرگ قرن هشتم ايران و یکی از سخنوران نامی جهان است. اغلب اشعار حافظ غزل می‌باشد.

دیوان کامل حافظ درادامه برای دسترسی شاعر دوستان...

مهدیه زرعی بازدید : 855 چهارشنبه 08 آذر 1391 نظرات (2)

وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونان که بایدند
نه باید ها

مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم
عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره میکنم
باشد برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم

روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرچه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما کسی چه میداند
شاید امروز نیز روز مبادا باشد
وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونان که بایدند
نه باید ها

هر روز بی تو روز مباداست...


شاعر : قیصر امین پور

مهدیه زرعی بازدید : 718 چهارشنبه 08 آذر 1391 نظرات (0)

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
 
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خـطـوط منـحنی خـنده را خــراب کـنید

طنیــن نام مـرا موریانه خواهـد خورد
مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید
 
دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم
مگـر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنیــد
 
در انجماد سکون، پیش از آنکه سنگ شوم
مـــرا بـه هـرم نفســـهای عشـــق آب کنــید
 
مگر سماجت پولادی سکـوت مـرا
درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید
 
بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
اگر که متن سـکوت مرا کتاب کنـید

             

          شاعر : قیصر امین پور

 

مهدیه زرعی بازدید : 1496 چهارشنبه 08 آذر 1391 نظرات (1)

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،

سرها در گریبان است .

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .

نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،

که ره تاریک و لغزان است .

وگر دست محبت سوی کس یاری،

به اکراه آورد دست از بغل بیرون ،

که سرما سخت سوزان است .

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک .

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .

نفس کاینست ، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نردیک؟

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین!

هوا بس ناجوانمردانه سردست ... آی ...

دمت گرم و سرت خوش باد !

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای !



منم من ، میهمان هر شبت ، لولی‌وَش مغموم .

منم من ، سنگ تیپا خورده رنجور .

منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ناجور



نه از رومم، نه از زنگم ، همان بی رنگ بی رنگم .

بیا بگشای در ، بگشای، دلتنگم.

حریفا ! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد.

تگرگی نیست ، مرگی نیست .

صدائی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است .

من امشب آمدستم وام بگذارم.

حسابت را کنار جام بگذارم .

چه می گوئی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟

فریبت می دهد بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست .

حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است .

و قندیل سپهر تنگ میدان . مرده یا زنده ،

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است .

حریفا! رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است .



سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت.

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان ، نفسها ابر ،

دلها خسته و غمگین ،

درختان اسکلتهای بلور آجین ،

زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه ،

غبار آلوده ، مهر و ماه ،

زمستان است ...

مهدیه زرعی بازدید : 852 چهارشنبه 08 آذر 1391 نظرات (0)

 

خانه ام ابریست

یکسره روی زمین ابریست با آن.

از فراز گردنه خرد و خراب و مست

باد می پیچد.

یکسره دنیا خراب از اوست

و حواس من!

آی نی زن که ترا آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟

 

خانه ام ابریست اما

ابر بارانش گرفته ست.

در خیال رو زهای روشنم کز دست رفتندم؛

من به روی آفتابم

می برم در ساحت دریا نظاره.

و همه دنیا خراب و خرد از باد است

وبه ره ؛نی زن که دایم می نوازد نی؛در این دنیای ابر اندود

راه خود را دارد اندر پیش.

مهدیه زرعی بازدید : 956 چهارشنبه 08 آذر 1391 نظرات (1)

یاد بعضی نفرات
روشنَم می دارد :
اعتصام یوسف ،
حسن رشدیه...

قوّتم می بخشد
ره می اندازد
و اجاقِ کهنِ سردِ سَرایم
گرم می آید از گرمیِ عالی دَمِ شان.

نام بعضی نفرات
رزقِ روحم شده است.
وقت هر دلتنگی
سویشان دارم دست
جراتم می بخشد
روشنم می دارد...

مهدیه زرعی بازدید : 721 شنبه 27 آبان 1391 نظرات (1)

با صدای روضه خوان رفتم به جایی سوخته...

روضه خوان می خواند اما با صدایی سوخته...

باز هم شرمنده؛ در دستم ندارم بیشتر

واژه هایی آتشین، زلف رهایی سوخته...

حرف سنگین است، سنگین؛ روضه خوان سربسته گفت:

کاش کوچکتر نبود از تیر نایی سوخته...

گفت:" می بینم یکی افتاده عریان " بعد گفت:

"کودکانی مانده اند و خیمه هایی سوخته...


http://imamalimoske.dk/farsi/images/moharam1.jpg
کودکان در انتظار ذوالجناح، از دورها

ذوالجناج آمد ولی با یال هایی سوخته..."

کاش می شد کور بودیم و نمی دیدیم که:

دختری با موی ها و دست و پایی سوخته...

هر چه تابیدی به دنیا باز هم تاریک ماند

باید از این کوهسار از سر برآیی سوخته...

آخر کار است و باید ذکر "یا زهرا" گرفت

عطر زهرا می وزد از کربلایی سوخته...

مهدیه زرعی بازدید : 587 شنبه 27 آبان 1391 نظرات (0)


مهتاب سرخ می دمد از شـــــــرق ِآفتاب


از حوض خون برآمده خورشید بی نقاب


از داغ ذبح بلبل زهـــــــــرای مرضیه(س)


عالم به غم نشسته و خــورشید در حجاب

 

از چشم خیس و مشتعل ِآســــــــــــــمانیان


جاری شده به خاک زمین خون،بجای ِآب


شرم ات فلک!! که بعدِهزاران هزار سال


دزدت ربود گوهر و ماندی به قعر خواب


اکنون تویی و پرچم سـرخ و غمی بزرگ


زنجیر و طبل وسنج و سئوالات بی جواب


بر کاغذی که اشک مرا می کِشد به دوش


نامی معطر است به بوی خــــــوش ِگلاب


داغی ز قدمت همه اعصار، کـُــــــــهنه تر


اکنون ، نشسته بر "دل تنها"ی بو تـُـــراب


این قطره اشک ، هدیه به درگاهِ شاه عشق


باشد که دســـــــــتگیر شود ، موقع حساب

مهدیه زرعی بازدید : 721 یکشنبه 19 شهریور 1391 نظرات (11)

بگذار در اين همهمه آرام بمانم

با گوشۀ چشم تو در اين دام بمانم

 
ذرات غباري شده ام تا بتوانم

در ردّ به جا ماندۀ هر گام بمانم

 
هر چند که در رفتن از اين خانه مصرّم

تقدير من اين است سرانجام بمانم

 
اي کاش که خورشيد نتابد، دو  سه روزي

در سايۀ بي حوصلگي خام بمانم


هر چند نهان ماندن اندوه محال است

کاري بکن اي عشق که گمنام بمانم ...

مهدیه زرعی بازدید : 2099 پنجشنبه 02 شهریور 1391 نظرات (8)

 

خســــــته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاری
شـــــوق پرواز مجازی ، بالــــهاي استعاری
لحظه هاي کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خــــاطرات بايگــــانی،زندگي هــــــای اداری
آفتاب زرد و غمگين ، پله های رو به پايين
سقفهای سرد و سنگين ، آسمانهـــــاي اجاری
با نگاهی سر شکسته ،چشمهـــايی پينه بسته
خسته از درهای بسته،خسته از چشم انتظاری
صندلی هـــای خميده،ميزهــــای صف کشيده
خنده های لب پريده ، گريه هــــای اختياری
عصر جدول های خالی، پارک های اين حوالی
پرسه های بی خيالی، نيمکت های خماری
رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بي قراری
عـــــاقبت پرونده ام را،بـــا غبار آرزوهــــا
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی ميز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسليتهــــــا ، نامي از ما يادگاری

 

شاعر: مرحوم قیصر امین پور

مهدیه زرعی بازدید : 1914 پنجشنبه 02 شهریور 1391 نظرات (0)

 


یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش
راهبه سوار میشه و راه میفتن
چند دقیقه بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه
راهبه میگه: پدر روحانی، روایت مقدس
۱۲۹ رو به خاطر بیار …!
کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه
چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده، بازوش رو با پای راهبه تماس میده …!
راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس
۱۲۹ رو به خاطر بیار!!!
کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه
بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس
۱۲۹ رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی میرسی!!!

نتیجه اخلاقی : اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی خودت کاملا آگاه نباشی، فرصتهای بزرگی رو از دست میدی !

مهدیه زرعی بازدید : 1904 شنبه 24 تیر 1391 نظرات (14)

جز دعا کار دگر نیست مرا
شب روزت همه شاد
دلت از غم آزاد
همه ایام به کام
و تو پیوسته سرافراز و ز هر غصه برون
همچو گنجشک به هر بام ودرخت
بنشینی خندان
وسبکبال تر از برگ درخت
در هوا رقص کنان
مشق پرواز کنی سوی سپیدار بلند
و ز تو نغمه مستی آید ...
لحظه هایت چون قند
روزگارت لبخند
هفته هایت پر مهر
هر کجایی که قدم بگذاری
همه از کینه تهی
همه از قهر و عداوت خالی
همه جا ، نام تو از مهر ، به لب ها جاری ...
و تو با یاد خداوند بزرگ
به سلامت ببری راه به پیش...

 

 

مصطفی معارف 2/4/90 تهران



مهدیه زرعی بازدید : 774 شنبه 24 تیر 1391 نظرات (3)


سالها بود، که سرگـــــــــشته و حیران بودم


سر هر کوچه و برزن،همه پرســــــان بودم


تا تورا در پس یک کــوچه بن بست وشلوغ....


دیدم وشاهـد آن بوســـــــــــــه ی پنهان بودم

* * * * * * * * * *

 


چند سالی است پس ازدیدن آن صـحنه زشت


شده ام ساکـــن بیغـوله گلــــهای بهشــــــــت


تا تورا در پس یک کوچـه بن بسـت وشلوغ....


شاید آرام ببینـم، که کـــنی نقـش به خشـــــت

 

* * * * * * * * * *

 

 

سالها بعد به دوری تو عادت کــــــــــــــردم


به سر انگشت ادب ،بیت تلاوت کــــــــردم


تا تورا در پس یک کوچـه بن بسـت وشلوغ....


دیدم آنگه ،زتو اعــــــلام برائت کـــــــــردم

* * * * * * * * * *


سالها پیش که پر شـــــــور و جوان تر بودم


شهر را در طلبت کـــوی به کــــــــو پیمودم


تا تورا در پس یک کـوچـه بن بسـت وشلوغ


همچو کـوهی پراز احساس، به دل افـــزودم 

 

مهدیه زرعی بازدید : 1912 شنبه 10 تیر 1391 نظرات (2)



آنچه را که با خوشی و لذت آموخته ایم ، هرگز فراموش نمی کنیم . سیسرون



آنکه کردار به سخاوت بیاراید و گفتار براستی در این جهان نیک بخت است . حکیم بزرگمهر


ادامه در ادامه مطلب

 

مهدیه زرعی بازدید : 1527 چهارشنبه 07 تیر 1391 نظرات (1)

 

به هنگام حمله ی ناپلئون به روسیه دسته ای از سربازان او در مرکز شهر کوچکی از آن سرزمین همیشه برف در حال جنگ بودند.ناپلئون به طور اتفاقی از سواران خود جدامیافتد و گروهی از قزاقان روسی رد او را میگیرند و در خیابانهای پر پیچ و خم شهر به تعقیب او میپردازند.
ناپلئون که جان خود را در خطر میبیند پا به فرار میگذاردو سر انجام در کوچه ای سراسیمه وارد یک دکان پوست فروشی میشود او با مشاهده ی پوست فروش ملتمسانه و با نفس های بریده بریده فریادمیزند:((کمکم کن جانم را نجات بده کجا میتوانم پنهان شوم؟))پوست فروش میگوید: (زود باش بیا زیر این پوستینها)و سپس روی ناپلئون مقداری زیادی پوستین میریزد.پوست فروش تازه از این کار فارغ شده بود که قزاقان روسی شتابان وارد دکان میشوند و فریاد زنان میپرسند:(او کجاست؟ما دیدیم که او امد تو.)قزاقان علیرغم اعتراضهای پوست فروش دکان را برای پیدا کردن ناپلئون زیر و رو میکنند. انها تل پوستین ها را با شمشیرهای تیز خود سیخ میزنند اما او را نمیابند سپس راه خود را میگیرند و میروند.
ناپلئون پس از مدتی صحیح و سالم از زیر پوستینهابیرون میخزد.در همین لحظه محافظان او از راه میرسند .پوست فروش رو به ناپلئون کرده و محجوب از او میپرسد:((ببخشید که همچین سوالی از شخص مهمی چون شما میکنم اما میخواهم بدانم که اون زیر با علم به اینکه لحظه ی بعد اخرین لحظات زندگیتان است چه احساس داشتید؟)ناپلئون قامتش را راست کرده و در حالی که سینه اش را جلو میداد خشمگین میغرد:(تو به چه حقی جرات میکنی که همچین سوالی از من بپرسی؟
سرباز این مردک گستاخ را ببرید چشماشو ببندید و اعدامش کنید من خودم شخصا فرمان اتش را صادر خواهم کرد.)محافظان بر پیکر پوست فروش چنگ زده کشان کشان او را با خود میبرندو سینه کش دیوار چشمان او را میبندند.پوست فروش نمیتواند چیزی ببیند اما صدای ملایم و موجدار لباسهایش را در جریان باد سرد میشنود .او برخورد ملایم باد سرد بر لباسهایش خنک شدن گونه هایش و لرزش غیر قابل کنترل پاهایش را احساس میکند. سپس صدای ناپلئون را میشنود ک پس از صاف کردن گلویش به ارامی میگوید:((آماده.............هدف...... ........)
در این لحظه پوست فروش با علم به اینکه تا چند لحظه ی دیگر همین چند احساس را نیز از دست خواهد داد احساسی غیر فابل وصف سر تا سر وجودش را در بر میگیردو قطرات اشک از گونه هایش فرو میغلتد پس از سکوتی طولانی پوست فروش صدای گامهای را میشنود که به او نزدیک میشوند.
سپس نوار دور چشمان پوست فروش را بر میدارند. پوست فروش که در اثر تابش ناگهانی نور خورشید هنوز نیمه کور بود در مقابل خود ناپلئون را میبیند که با چشمانی نافذ و معنی دار چشمانی که انگار بر ذره ذره وجودش اشراف دارد به او مینگرد. آنگاه ناپلئون به سخن آمده و به نرمی میگوید: حالا میفهمی که چه احساسی داشتم

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
سلام. امیدوارم لحظات خوبی در این سایت داشته باشید. *کپی برداری از نگاره ها با ذکر منبع بلا مانع است
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • گالری عكس
  • دانلود آهنگ و موزیک ویدئو روز
  • تبادل لینک
  • نامه ی ادب. خ سازگار
  • بیداری اندیشه
  • استاد آیت الهی
  • شاعران پارسی زبان
  • نگاه هشتم
  • فرهنگی
  • مرآت
  • جنبش دانشجویی حی‍‍‍‍‍ـــــا
  • در انتظار منجی آخر الزمان
  • .:| شارژ ایرانسل و همراه اول |:.
  • خرید اینترنتی کارت شارژ
  • گزیده ای از برترین ها
  • نفسم میگیرد درهوایی که ...
  • الياس دانلود
  • تبادل لینک
  • اس ام اس و جملات زیبا
  • خرید عینک ویفری
  • جملات زیبا گیله مرد
  • تبادل لینک
  • تبادل لینک رایگان
  • زیباترین عکسها پیکسدونی
  • همه چیز هست
  • داستان زندگی من
  • قصه ی این روز های ما...
  • محمدحسین انصاری نزاد
  • کلشتر نگاه سبز ایران
  • فروشگاه کارتون های قدیمی
  • کتابخانه مجازی راز
  • شعر های خودکار کم رنگ
  • ♥♥ گالری عشق نازبانو ♥♥
  • بهترین پیامکها
  • جملات زیبای گیله مرد
  • وبلاگ آقای اصغری فرزقی
  • آقای حمیدرضا برقعی
  • سید علی رضایی
  • وبلاگ خانم غفوریان
  • خانم هدیه ارجمند
  • آقای حسین سنگری
  • مقام معظم شاعری/محمدشریف
  • وبلاگ قشنگ آقای حامدعسگری(باغکوچه)
  • آقای محمد نقیان
  • شب شعر گره
  • سید حسن مبارز
  • استاد حاج محمدی
  • استاد سید مهدی هاشمی نژاد
  • استاد معارف عزیز
  • سعید بیابانکی
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    نظرتان درباره ی وبلاگ چیست؟
    نظرتان درباره ی پخش آهنگ در وبلاگ چیست؟
    نظرتان در باره پنجره متحرک(اسلاید شو) بالای سایت چیست؟
    نقطه ی ضعف سایت در چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 111
  • کل نظرات : 272
  • افراد آنلاین : 17
  • تعداد اعضا : 74
  • آی پی امروز : 56
  • آی پی دیروز : 60
  • بازدید امروز : 76
  • باردید دیروز : 79
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 76
  • بازدید ماه : 76
  • بازدید سال : 16,682
  • بازدید کلی : 629,692
  • کدهای اختصاصی